مدیریت منابع انسانی

نمی توانیم برنامه ریزی کنیم اما بدون برنامه عمل کنیم

نمی توانیم برنامه ریزی کنیم اما بدون برنامه عمل کنیم

 

1. نداشتن هدف، برنامه و چشم انداز مشخص:

هدف‌گذاری بر مبنای واقعیت‌ها و مشخص کردن چشم انداز کوتاه‌مدت و بلند‌مدت می‌تواند در رسیدن به حداکثر بهره‌وری نقشی اساسی داشته باشد.
اشخاصی که به هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی بی توجهی کنند و اعتقادی نداشته باشند به قطاری شباهت دارند که بدون ریل‌گذاری و بی‌مقصد تنها روی زمینی سخت، به پیش می روند و سرانجام مقصدی نخواهند داشت.

2. نداشتن نظم در کارها و زمان:

نظم و رعایت آن جزو موضوعاتی است که بسیاری از ما آن را بدیهی می‌دانیم اما زمان اجرا که فرا می‌رسد در کارهای خود تا جایی که می‌شود بی‌نظمی می‌کنیم آن چه می تواند به کارها انسجام بخشد و باعث پیشرفت هدفمند کارها شود رعایت نظم است، در این راستا به اعتقاد کارشناسان داشتن برنامه زمان‌بندی شده روزانه (البته انعطاف‌پذیر) و داشتن دفتر یادداشت برای مراجعه به امور و یادداشت موضوعات کلیدی و حساس، می تواند بسیارمهم باشد.
از سوی دیگر برای رسیدن به نظم؛ زمان بندی هم بسیار مهم خواهد بود و افرادی ‌که به زمان توجه کنند می توانند در رسیدن به اهداف ‌خود بیشتر از دیگران موفق عمل نمایند.

3. خود محوری و اعتقاد نداشتن به مشورت در تصمیم گیری:

یکی از اشتباهات رایج، خود محوری، به جای استفاده از خرد جمعی و مشورت با دیگران در تصمیم گیری‌ها است. این عارضه از آن‌جایی ناشی می‌شود که برخی افراد دوست دارند موفقیت‌ها به نام شخص آن‌ها نوشته شود و به همین دلیل به جای مشورت با دیگران‌، به فردگرایی روی می‌آورند که در نهایت حاصلی جز شکست در برنامه ها ندارد

4. مقاومت در برابر تغییرات :

اگر تصور می‌کنید می توانید در برابر تغییرات مقاومت کنید سخت در اشتباه هستید. تغییرات و انواع دستاورد های جدید، مانند طوفانی هستند که شما را با خود خواهند برد. پس شما هم چاره‌ای ندارید که با آغوشی باز با تغییرات رو به رو شوید.
بسیاری از ما به مهارتی به نام “مدیریت برمبنای اتفاقات جدید” اعتقادی نداریم. به جای مقاومت در برابر تغییرات بهتر است تغییرات را قبول کنیم و سازگاری با آن ها را در پیش بگیریم تا با افزایش بهره‌وری رو به رو شویم.

۵. عدم ثبات در تصمیمات و نپذیرفتن اشتباهات:

یکی از نقاط ضعف افراد موفق، نپذیرفتن اشتباهات است. شخصی که ترس دارد تا به اشتباه خود اعتراف کند و قدم در راه اصلاح امور بردارد، نمی تواند برنامه‌های خود را پیش ببرد. از سوی دیگر برای رسیدن به موفقیت، باید در تصمیمات، ثبات وجود داشته باشد. تغییرات مکرر در اهداف و تصمیمات می تواند شاکله امور را از دست ما خارج کند.

۶. مقایسه کردن خود با دیگران:

این‌که از روش های موفق دیگران، به ابداع روش‌های موفقی برای خود بهره بریم، یا اینکه از علت شکست‌های دیگران، بعنوان عبرتی برای پیشگیری از شکست خود استفاده کنیم، خوب است. اما به هیچ عنوان خودتان را با دیگران مقایسه نکنید. هر یک از ما خودمان هستیم با نقاط ضعف، قابل بهبود و نقاط قوتی که دیگران از آنها بی بهره اند. لذا مقایسه کردن خودمان با دیگران، نه تنها کمکی در نیل به موفقیت نمی‌کند، بلکه با این کار روز به روز از دست یافتن به اهداف از پیش تعیین شده دورتر می‌شویم.

۷. عدم ارزیابی از علل موفقیت یا شکستهای قبلی:

به‌نظر من، مهمترین بهره ای که از یک شکست می‌توان برد، تحلیل علل آن شکست است. این‌که بدانم چه عواملی موجب بروز این شکست شده اند، می‌توانند از بروز مجدد آن جلوگیری کنند. متقابلا، داشتن تحلیل درست از علت موفقیت‌ها و کامیابی‌های گذشته نیز می‌تواند تعریف درستی از عوامل موفقیت‌های بعدی به ما بدهد. لذا یکی از عوامل موفقیت، ارزیابی عملکرد گذشته ما خواهد بود.

1/5 - (1 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *