آغاز مسیر و تولد نگاه انسانی به منابع انسانی
در دنیایی که بسیاری از مدیران منابع انسانی در میان فرمولها، نمودارها و سیاستهای خشک سازمانی گم میشوند، نام شیما جعفرزاده بهعنوان زنی شناخته میشود که تصمیم گرفت قلب منابع انسانی را دوباره تپنده کند.
او مدیرعاملی است که از اعداد عبور کرد تا به انسان برسد. مدیر و رهبر شرکتی که نهتنها به سازمانها میآموزد چگونه منابع انسانیشان را مدیریت کنند، بلکه به آنها یاد میدهد چگونه در هر تصمیم، انسانیت را محور بگذارند.
شیما جعفرزاده، مدیرعامل شرکت سرآمد توسعه منابع انسانی، امروز یکی از چهرههای تأثیرگذار در طراحی مدلهای نوین مدیریت منابع انسانی در ایران است. اما مسیر رسیدن او به این نقطه، از یک تصمیم ساده آغاز شد: فهمیدن انسان، قبل از مدیریت او.
او در دوران دانشجویی خود در رشتهی زیستشناسی، با دقت به جزئیات زندگی، رفتار و سازوکارهای طبیعت نگاه میکرد. شاید کمتر کسی تصور کند که علاقه به ژنتیک و علوم زیستی روزی مبنای درک عمیقتر او از سازمانها و رفتار انسانی شود. اما همان دقتی که در مشاهدهی سلول و ژن به کار میبرد، بعدها در تحلیل شغل، درک رفتار سازمانی و طراحی مدلهای شایستگی به کار گرفت.
شیما جعفرزاده در همان سالهای ابتدایی فعالیت حرفهایاش، متوجه شد که بسیاری از سازمانها با وجود داشتن ساختار، سیاست و سیستم، از درون بیروح و بیانگیزهاند. اینجا بود که مسیر او از دیگران جدا شد. او تصمیم گرفت میان دانش و تجربه پلی بزند و نظامی طراحی کند که نه فقط برای ارزیابی، بلکه برای رشد واقعی انسانها ساخته شده باشد.
نخستین تجربهها و کشف مأموریت
اولین گام حرفهای شیما جعفرزاده در شرکت طبیعت زنده (Cinere) آغاز شد؛ جایی که بهعنوان کارشناس منابع انسانی، به عمق فرآیندها، از جذب و آموزش گرفته تا ارزیابی عملکرد، وارد شد. همانجا بود که فهمید مدیریت منابع انسانی فقط یک واحد اداری نیست، بلکه قلب تپندهی سازمان است.
او در همان سالها بارها شاهد بود که تصمیمهای کوچک منابع انسانی چگونه میتواند مسیر زندگی یک کارمند و حتی فرهنگ یک سازمان را تغییر دهد.
این تجربه باعث شد تا شیما جعفرزاده نگاهی متفاوت به نقش خود پیدا کند. او میخواست از پشت میزهای اداری بیرون بیاید و بهجای انجام وظایف تکراری، سیستم بسازد. سیستمی که بتواند عدالت، رشد و انگیزه را همزمان در سازمانها زنده نگه دارد.
با گذر زمان، او در شرکتهای مختلف از جمله «ژنگستر پارمین» و سپس در شرکت خودش، «سرآمد»، مسیر رشد را طی کرد و از یک کارشناس، به یک طراح سیستم، مدیر منابع انسانی، و در نهایت به مدیرعامل و بنیانگذار تبدیل شد.
تولد سرآمد و فلسفهی مدیریتی شیما جعفرزاده
توسعه شرکت سرآمد توسعه منابع انسانی در واقع پاسخ عملی شیما جعفرزاده به یک سؤال ساده بود:
چرا بسیاری از سیستمهای منابع انسانی با وجود طراحی دقیق، در عمل شکست میخورند؟
پاسخ او در یک جمله خلاصه میشود:
«چون انسانها را فقط بهعنوان منبع میبینند، نه بهعنوان معنا.»
شیما جعفرزاده در مقام مدیرعامل سرآمد، فلسفهای روشن دارد: هر ساختار، هر مدل، و هر شاخص عملکردی، زمانی موفق است که بر پایهی درک درست از انسان بنا شود.
در همین مسیر بود که او در توسعه مدل TTM (Tasks Treasure Management) همکاری کرد؛ مدلی که امروز یکی از نمونههای موفق در طراحی و استقرار سیستمهای جامع منابع انسانی در ایران شناخته میشود.
مدل TTM نهفقط یک ابزار، بلکه یک جهتگیری فکری است؛ مدلی که بر پایهی تجزیهوتحلیل علمی شغل، ارزیابی چندبعدی عملکرد، و توسعهی شایستگیها بنا شده است.
شیما جعفرزاده معتقد است که در عصر تحول دیجیتال، مدیر منابع انسانی باید بیش از هر زمان دیگری همزمان دقیق، دادهمحور و انسانی باشد. او با تکیه بر همین دیدگاه، شرکت سرآمد را به یکی از شرکتهای پیشرو در مشاوره و آموزش منابع انسانی تبدیل کرده است.
از متخصص تا رهبر تحول – شکلگیری فلسفهی مدیریتی شیما جعفرزاده
در طول بیش از یک دهه فعالیت در عرصهی منابع انسانی، شیما جعفرزاده به درکی عمیق از ماهیت سازمان و انسان دست یافت. او فهمید که بزرگترین تفاوت میان سازمانهای موفق و شکستخورده، در سیستمها یا بودجهها نیست؛ بلکه در نوع نگاه مدیران به انسانهاست.
در بسیاری از سازمانها، فرآیندهای منابع انسانی تنها به ابزارهای اداری برای کنترل و ارزیابی تبدیل شدهاند. اما شیما جعفرزاده باور دارد که منابع انسانی باید «آیینهی فرهنگ سازمان» باشد. به تعبیر خودش:
«منابع انسانی یعنی انسانها را ببینی، قبل از اینکه بخواهی آنها را بسنجی.»
این باور ساده اما عمیق، مسیر حرفهای او را شکل داد. از همان روزهایی که بهعنوان کارشناس منابع انسانی فعالیت میکرد، در هر پروژه، در هر مصاحبه و در هر جلسهی تحلیل شغل، بیش از دادهها به داستانهای پشت آنها توجه میکرد — به انگیزهها، ترسها و رویاهای آدمها.
این نگاه انسانی بعدها به پایهی فلسفهی مدیریتی او در شرکت سرآمد توسعه منابع انسانی تبدیل شد؛ جایی که او بهعنوان مدیرعامل، نهفقط تصمیمگیر، بلکه معمار فرهنگ و معنا است.
نقش شیما جعفرزاده در توسعه مدل TTM
وقتی شیما جعفرزاده به تیم طراحی و پیادهسازی مدل TTM پیوست، این مدل در مراحل اولیهی خود قرار داشت. اما حضور او باعث شد مسیر TTM از یک چارچوب تحلیلی به یک سیستم کاربردی و انسانیتر تبدیل شود.
در آن زمان، چالش اصلی تیم TTM این بود که چگونه دادههای تحلیلی مشاغل را با واقعیتهای رفتاری سازمانها ترکیب کند.
نقش شیما جعفرزاده در این مرحله حیاتی بود — او مفاهیم تحلیلی مدل را به زبان قابل درک برای مدیران و کارکنان ترجمه کرد، فرمها و روشهای اجرایی را بازطراحی نمود، و مهمتر از همه، به مدل روح داد: روح تعامل، یادگیری و رشد.
به گفتهی همکارانش، نگاه جامع و سیستماتیک او باعث شد مدل TTM از یک پروژهی محدود به یک چارچوب جامع مدیریت منابع انسانی تبدیل شود که امروز در چندین سازمان ایرانی پیادهسازی شده است.
در فرآیند توسعه این مدل، او بهطور خاص در سه حوزه نقش کلیدی ایفا کرد:
- طراحی روش اجرایی طبقهبندی مشاغل بر اساس دادههای واقعی سازمانها
- تدوین فرمها و ابزارهای ساختاریافته برای تجزیهوتحلیل شغل و شرایط احراز
- تعریف نظام امتیازدهی و تعیین سطح احراز بر پایهی شاخصهای روانشناختی، مهارتی و رفتاری
شیما جعفرزاده در واقع پلی بود میان نظریه و واقعیت؛ میان زبان علمی منابع انسانی و نیاز واقعی مدیران کسبوکار. همین توانایی در ترجمهی مفاهیم پیچیده به کاربردهای عملی، او را به یکی از چهرههای اثرگذار در توسعه مدلهای بومی منابع انسانی تبدیل کرد.
تولد رهبر درون – از مدیر منابع انسانی تا مدیرعامل سرآمد
تحول بزرگ در مسیر شیما جعفرزاده زمانی رخ داد که تصمیم گرفت بهجای اجرای سیاستهای ازپیشتعریفشده، خود سیاستگذار و طراح سیستم باشد.
در سالهایی که بهعنوان مدیر منابع انسانی در پروژههای مختلف فعالیت میکرد، بارها شاهد بود که تصمیمهای مدیریتی در سطح بالا، بدون درک درست از دادهها یا احساسات کارکنان گرفته میشود.
او بهتدریج به این باور رسید که یک مدیر منابع انسانی واقعی باید «صدای انسانها در اتاق تصمیمگیری» باشد.
همین باور، جرقهی تأسیس شرکت سرآمد توسعه منابع انسانی را زد.
سرآمد، نه صرفاً یک شرکت مشاوره، بلکه ادامهی فلسفهی مدیریتی شیما جعفرزاده بود؛ فلسفهای که در آن آموزش، توسعه، ارزیابی و ساختار، همگی در خدمت معنا و رشد انسانی قرار دارند.
بهعنوان مدیرعامل، او سعی کرد ساختار سازمانی سرآمد را به الگویی از ارزشهایی که خودش باور دارد تبدیل کند: کیفیت، صداقت و رشد انسانی.
در این مسیر، تیمی از متخصصان جوان و باانگیزه گرد او جمع شدند؛ تیمی که تحت رهبری شیما جعفرزاده یاد گرفتند چگونه مفاهیم کلاسیک منابع انسانی را با ابزارهای مدرن و فناوریهای نو ترکیب کنند.
نتیجه، شکلگیری مجموعهای از خدمات جامع در حوزههای طراحی سازمان، تحلیل شغل، ارزیابی عملکرد، توسعه استعداد و مشاوره ساختار شد — همه در قالبی منسجم و هدفمند.
اما شاید آنچه بیش از همه او را متمایز میکند، تواناییاش در الهامبخشی است.
او نهتنها تیم خود را هدایت میکند، بلکه مدیران و سازمانهایی که با او همکاری میکنند را نیز به بازاندیشی در مورد «نقش انسان در کسبوکار» دعوت میکند.
کوچینگ؛ هنری برای شنیدنِ انسانها
در میان تمام نقشهایی که شیما جعفرزاده در طول مسیر حرفهای خود تجربه کرده، شاید هیچکدام به اندازهی نقش او بهعنوان کوچ (Coach) در شکلدادن به هویت مدیریتیاش مؤثر نبوده است.
برای او کوچینگ فقط یک مهارت نیست، بلکه یک فلسفهی زندگی است؛ فلسفهای که بر پایهی گوشدادن، فهمیدن و رشد متقابل شکل گرفته است.
او بنیانگذار برند Coaching Sense است؛ برندی که نهتنها نماد تخصص، بلکه نماد نگرش متفاوت او به کوچینگ است. در دنیایی که بسیاری از مدیران به دنبال پاسخهای سریع و دستورات اجرایی هستند، شیما جعفرزاده بر این باور است که تحول واقعی از درون آغاز میشود.
او در طول بیش از ۵۰۰۰ ساعت کوچینگ فردی و سازمانی، با مدیران، متخصصان و کارآفرینان زیادی کار کرده است؛ افرادی که بسیاریشان امروز خود به رهبران الهامبخش تبدیل شدهاند.
کوچینگ برای او ابزاری برای کنترل یا هدایت نیست، بلکه فرصتی برای آگاهی و انتخاب است. به قول خودش:
«کوچینگ یعنی به انسان یاد بدهی دوباره با خودش گفتوگو کند، پیش از آنکه با دیگران بحث کند.»
در مدل کوچینگ «Coaching Sense»، شیما جعفرزاده بر سه محور تمرکز دارد:
- خودآگاهی شغلی – شناخت نقاط قوت، ارزشها و انگیزههای درونی؛
- توانمندی تصمیمگیری و مسئولیتپذیری – آموزش انتخابهای آگاهانه در مسیر شغلی؛
- تبدیل پتانسیل به عملکرد – پل زدن میان آنچه فرد میخواهد باشد و آنچه امروز انجام میدهد.
همین نگرش موجب شده که بسیاری از سازمانها، مدیران و کارمندان به سرآمد مراجعه کنند تا نهفقط ساختار، بلکه فرهنگ رهبری و گفتوگو درون سازمانیشان را بازتعریف کنند.
رهبری انسانی در عصر تحول دیجیتال
در جهانی که تصمیمها با داده گرفته میشود، شیما جعفرزاده بر اهمیت “دادههای انسانی” تأکید میکند؛ دادههایی که از احساس، انگیزه، تعهد و اشتیاق سرچشمه میگیرند.
به باور او، مدیران امروز باید درک کنند که تکنولوژی جای انسان را نمیگیرد، بلکه توانایی انسان برای رشد را گسترش میدهد.
در جلسات سخنرانی، وبینارها و کارگاههای آموزشی، او همیشه با این جمله آغاز میکند:
«مدیریت منابع انسانی دیگر دربارهی کنترل نیست؛ دربارهی رشد است.»
این نگاه باعث شده تا شیما جعفرزاده نهتنها در سطح سازمانی، بلکه در سطح ملی نیز به یکی از صداهای اثرگذار در تحول نگرش منابع انسانی تبدیل شود.
او در مقام همبنیانگذار و مدیرعامل سرآمد، توانسته است مجموعهای از روشهای سنتی HR را با ابزارهای نوین و تفکر سیستمی تلفیق کند — رویکردی که نتیجهاش سازمانهایی است چابکتر، یادگیرندهتر و انسانیتر.
در توسعه مدل TTM نیز او با دیدگاهی واقعگرایانه به تیم کمک کرد تا مدل، از حالت صرفاً تئوریک به چارچوبی کاربردی و منعطف تبدیل شود.
او معتقد است که هیچ مدل منابع انسانی بدون درک زمینهی فرهنگی و انسانیِ سازمان موفق نمیشود.
همین نگاه باعث شده که در هر پروژه، شیما جعفرزاده همزمان نقش مشاور، تسهیلگر و کوچ را ایفا کند — ترکیبی که به ندرت در یک نفر جمع میشود.
فلسفهی رهبری شیما جعفرزاده – میان عقلانیت و انسانیت
اگر بخواهیم فلسفهی مدیریتی شیما جعفرزاده را در چند جمله خلاصه کنیم، شاید اینگونه بتوان گفت:
او مدیری است که با ذهن تحلیلگر تصمیم میگیرد و با قلب انساندوست هدایت میکند.
در دیدگاه او، یک رهبر واقعی کسی نیست که همیشه پاسخ دارد، بلکه کسی است که سؤالهای درست میپرسد.
سؤالهایی که در ظاهر سادهاند، اما مسیرهای تازهای در ذهن و دل آدمها باز میکنند:
من چرا اینجا هستم؟
کاری که انجام میدهم چه معنا و اثری دارد؟
و چه چیزی در من باید رشد کند تا سازمانم رشد کند؟
شیما جعفرزاده در سخنرانیهای خود بارها تأکید کرده است که رهبران امروزی باید میان عقلانیت مدیریتی و انسانیت رفتاری تعادل برقرار کنند.
او میگوید:
«سازمان بدون ساختار دوام نمیآورد، اما بدون معنا زنده نمیماند.»
این جمله، چکیدهی سالها تجربه، مطالعه و تأمل او در حوزهی منابع انسانی است.
از نظر او، منابع انسانی موفق زمانی متولد میشود که دانش، تجربه، احساس و اخلاق همزمان در یک مسیر قرار بگیرند.
ارزشهایی که برند میسازند – کیفیت، صداقت، رشد
اگر بخواهیم رمز ماندگاری نام شیما جعفرزاده را در یک جمله خلاصه کنیم، شاید بهترین واژهها همین سه باشد:
کیفیت، صداقت و رشد.
🔹 کیفیت برای او فقط در خروجی کار معنا ندارد؛ کیفیت یعنی توجه به جزئیات، یعنی احترام به زمان و انرژی انسانها، یعنی اینکه هر کاری را به بهترین شکل ممکن انجام دهی — حتی اگر کسی نبیند.
🔹 صداقت دومین ستون فلسفهی کاری اوست. در نگاه شیما جعفرزاده، اعتماد بزرگترین سرمایهی یک رهبر است.
او میگوید:
«در دنیایی که همه در حال نمایش دادن خودشان هستند، صداقت زیباترین شکل حرفهایگری است.»
🔹 و رشد، شاید عمیقترین باور اوست؛
رشد نهفقط در درآمد یا موقعیت شغلی، بلکه در آگاهی، در بلوغ تصمیمگیری، در ارتباط مؤثر با دیگران.
او در جلسات کوچینگ خود بارها تأکید کرده است که «هیچ سقفی برای رشد وجود ندارد، مگر سقفی که خودت بسازی.»
این سه ارزش، در تمام فعالیتهای حرفهای او و در هویت برند سرآمد و Coaching Sense به وضوح دیده میشود.
در واقع، این ارزشها تنها شعار نیستند؛ آنها رفتار روزمرهی شیما جعفرزاده هستند.
چشمانداز آینده – زنی که آینده منابع انسانی ایران را انسانیتر میخواهد
برای شیما جعفرزاده، آینده چیزی نیست که باید انتظارش را کشید؛ آینده چیزی است که باید ساخت.
او از جمله مدیرانی است که به جای برنامهریزی صرف برای رشد کسبوکار خود، برای رشد اکوسیستم منابع انسانی ایران برنامه دارد.
در چشمانداز او، منابع انسانی ایران باید از نقش اجرایی به نقش استراتژیک ارتقا یابد؛
از تمرکز بر کنترل و ارزیابی، به تمرکز بر توسعه، کوچینگ و معنا.
او معتقد است که نسل جدید مدیران ایرانی نیاز به مدلهای بومی اما مدرن دارد — مدلهایی که با زبان امروز، اما بر پایهی فرهنگ ایرانی نوشته شده باشند.
به همین دلیل است که او در سالهای اخیر تمرکز خود را بر آموزش مدیران جوان، تربیت کوچهای حرفهای، و ترویج گفتوگوی انسانی در محیطهای کاری گذاشته است.
شیما جعفرزاده چشماندازش را چنین توصیف میکند:
«میخواهم روزی برسد که هر مدیر ایرانی، پیش از تصمیم برای استخدام، ارزیابی یا اخراج، از خودش بپرسد:
آیا این تصمیم به رشد انسانها کمک میکند یا نه؟»
همین سؤال ساده، محور تمام فعالیتهای حرفهای اوست؛ از کوچینگ فردی تا طراحی پروژههای سازمانی.
در دنیایی که سرعت، رقابت و تکنولوژی گاهی انسان را به حاشیه میبرند، شیما جعفرزاده با صدایی آرام اما قاطع، پیامی روشن دارد:
انسان، هنوز مهمترین سرمایه است.
میراثی از معنا
در مسیر بیش از یک دهه فعالیت حرفهای، شیما جعفرزاده فقط مدیرعامل یک شرکت نبوده است؛
او معلمی بوده که آموخته است چگونه میان داده و دل، میان منطق و معنا، میان ساختار و روح، تعادل برقرار کند.
امروز نام شیما جعفرزاده، مدیرعامل سرآمد برای بسیاری از فعالان حوزهی منابع انسانی، نمادی از رشد، یادگیری و اصالت است.
او نهتنها در ساخت سیستمها، بلکه در ساخت انسانها سهم داشته است.
و شاید راز موفقیت او در همین جمله خلاصه شود:
«منابع انسانی را نمیتوان مدیریت کرد، اگر انسان را نشناسی.»
