مدیریت نسل ها (نسل Y)
آرمین خوشوقتی ، اشرف میرکمالی
مدیریت نسل ها:
اکنون از متقاضیان ورود به بازار کار جملاتی می شنوم که برایم عجیب و تعجب آور است. دختر جوانی که کار خوب و مناسب خود را ترک کرده تا در دانشگاه علمی و کاربردی “فوق دیپلم” بگیرد. پسر جوانی که کار قبلی خود را رها کرده فقط برای اینکه مجبور بوده است ساعت 6 صبح بیدار شود. جملاتی مثل “خوشم نیامد” یا “نمیتوانستم با همکارانم کنار بیایم” را به کرات می شنوم و نقطه مشترک اکثر آنها در پاسخ به سوال برنامه کاریشان در آینده نزدیک “داشتن کسب و کار خودشان” یا ” مدیر بودن” است.
نگرش و رفتار این افراد چالش بزرگی است که کارفرمایان و سازمانها با آن درگیر هستند و لازم است در این خصوص استراتژی مشخصی را اتخاذ نمایند.
نسل Y یا نسل هزاره، متولدین دهه 1980 میلادی تا اوایل دهه 2000، نسلی هستند که وابستگی شدید به فناوری دیجیتال دارد و اعتقادات مذهبی کمتری در آنها دیده می شود. این نسل، نسل تجربه جنگ، تجربه حملات تروریستی و 11 سپتامبر بوده اند و نسبت به دهه های گذشته تعداد بیشتری از آنها بچه های طلاق هستند.
آنها به شدت به فناوریهای نوین و اینترنت وابسته هستند. آنها نسل لپ تاپ، موبایلهای هوشمند و تبلتها بوده و البته بی وقفه و شبانه روزی هم آنلاین هستند. آنها حتی حوصله خواندن متون طولانی دیجیتالی را هم ندارند و پیامهای کوتاه را بیشتر می پسندند. کتابهای کاغذی برای این نسل یک فانتزی یا نوستالوژی است و کتابهای الکترونیکی صوتی خلاصه شده، جای این کتابها را گرفته است.
برخی از متخصصین معتقدند که بازه زمانی متولدین نسل Y بسیار طولانی است و متولدین دهه های 80 و 90 میلادی تفاوتهای بسیاری دارند. من نیز با این نظر موافقم ولی ترجیح میدهم برخلاف بروس تولگان (نویسنده کتاب مدیریت نسل X ) که متولدین دهه 90 میلادی را نسل Z نامیده است، نسل Y را به دو دسته ” Y اول” و ” Y دوم” تقسیم نمایم و البته در این مقاله روی صحبت ما بیشتر با ” Y دوم” – متولدین دهه 90 میلادی یا دهه 70 شمسی – می باشد. بدیهی است که این دسته بندی ها همواره استثنائاتی نیز داشته و این نشانه ها دربرگیرنده همگی افراد این جامعه نمی شود.
نسل Y نسلی است که والدینشان از آنها کمک می گیرند مثلا پدر خانواده در انتظار فرزندش می ماند تا برنامه خاصی را روی تلفن همراهش نصب کند یا تنظیمات تلویزیون را برای مادر تنظیم کند.
آنها به عنوان کودک خیلی مشغول بوده اند. اولین نسل از بچه هایی بوده اند که در دوره کودکی برنامه داشته و بیشتر از کودکان دهه های قبل تحت حمایت پدر و مادر خود بوده اند. در تصمیم گیریهای خانواده در سفر یا خرید مشارکت داشته اند. آنها در خانواده های کودک محور پرورش یافته و طوری تربیت شده اند که خرجی گرفتن را حق مسلم خود می دانند. ارزشهای اصلی آنها موفقیت، اعتماد به نفس، خوش بینی، عضویت جامعه جهانی، نسلی تحصیلکرده تر، شوخ طبع، سرگرم کننده، واقع بین و خودشیفته هستند.
“اول من” نگرش آنان در زندگی کاری است و البته بر خلاف نسل های گذشته در تیم به خوبی نقش خود را ایفا می کنند. این نسل کمتر ملاحظه کار اما شاید صادق تر باشد . تعهدات کاری کمتری دارد و همواره با پیدا کردن شغل مناسب مشکل داشته است.
پروفسور جین تونگ، استاد روانشناسی در دانشگاه ایالتی سن دیگو، بیشتر از یک میلیون نفر از نسل Y را مورد بررسی قرار داده و متوجه شده است که این خود محوری، عزت نفس و خودشیفتگی در دهه های گذشته رو به افزایش بوده است3. مشخص است که این موضوع اثراتی روی اولویت های شغلی نیز خواهد داشت. خود اشتغالی، راحت ترین راه برای فرار از تحت سلطه یک رییس بودن است و وقتی جذاب تر می شود که فرد برای آزادی و استقلال هم ارزش زیادی قائل باشد.
نسل Y دوست دارند خودشان کار کنند. آنها دغدغه کارکردن مستقل و راه اندازی کسب و کار خود را دارند و علاقمندند که کار کاملا به میل خودشان باشد؛ اما معمولا سختی های مرتبط با کارآفرینی را دست کم می گیرند و فراموش می کنند که کارآفرینان موفق، استعداد و سخت کوشی استثنایی دارند. شاید به همین دلیل است که چند سال اخیر شاهد شکل گیری تعداد بسیار زیادی استارت آپ ها و خود اشتغالی ها هستیم که البته اغلب آنها نیز به همان سرعتی که شکل می گیرند، از بین می روند. این بدان معناست که اگر تعدادی از این افراد برای سازمان شما کار می کنند، ممکن است به زودی برای داشتن کسب و کار خود سازمان شما را ترک کنند. آنها میتوانند دانشگاه را ترک کنند چون استیو جابز این کار را کرده است اما معمولا در این هنجارشکنی، دیگر عوامل موفقیت استیو جابر و امثال او را در نظر نمی گیرند.
آنها دوست ندارند برای مدیران نالایق کار کنند. دوست ندارند برای کسانی کار کنند که تقاضاهای زیاد و محدودیت بسیار دارند. آنها میخواهند مستقل و خلاق باشند و استارتاپ ها فقط یک استراتژی برای دور ماندن از کار خسته کننده و کسالت بار ، و البته کمی هم برای برآورده ساختن آرزوهای بزرگ خودشان است.
تاثیر در بازار کار و اخلاق کار
افراد نسل Y در کودکی خود دیده اند که پدر و مادرشان پرتلاش در خارج از منزل مشغول کار بوده و کمتر برای خود و فرزندانشان وقت گذاشته اند، به همین دلیل بیش از پیش لزوم توازن کار و زندگی را درک کرده و آن را می خواهند. آنها به علت وجود تکنولوژی می توانند در هر جایی و هر نقطه ای مشغول شوند. ترجیح می دهند زیاد ماموریت نروند، کمتر تحت فشار کاری قرار گیرند و زمان بیشتری را با خانواده و دوستان (یا تفریحات شخصی) بگذرانند.
به دنبال کار معنادار و خلاقانه هستند. به این موضوع که “کارکنان سبب موفقیت شرکتها می شوند” اعتقاد دارند و میخواهند مهارتهای کاری خود را با آموزش مستمر افزایش داده و در محیط کار رشد کنند لذا آموزش برای آنها بسیار مهم است.
شغل ایده آل آنها
این نسل شغلی میخواهد که در آن چالش وجود داشته و خسته کننده نباشد (البته خیلی هم خسته نشوند). دوست دارند با افراد مثبت و شرکتهای موفق و خلاق کار کنند. آنها رهبر/مربی قوی و اخلاق مدار می خواهند نه الزاما مدیرانی که سنشان بیشتر است. آنها انتظار دارند که دانش و مهارت بیشتری بیاموزند (کار تکراری برایشان استفاده ضعیف از انرژی و زمان آنهاست و نشانه این است که جدی گرفته نشده اند.)
آنها به دنبال محیط های دوستانه هستند و به ندرت به سازمانهای سلسله مراتبی و انعطاف ناپذیر پاسخ مثبت می دهند. طالب برنامه های منعطف هستند و تمایل دارند براساس خروجی هایشان ارزیابی شوند . انتظار دارند حقوق خوبی بگیرند. محیط کاری را ترجیح می دهند که بابت کار فوق العاده و افزون بر وظایف، حتما حق الزحمه یا پاداشی به آنها پرداخت شود.
آنچه که کارفرمایان باید بدانند
نسل Y باهوش، غیر منتظره، بی دیسیپلین، پرتوقع، بدون مهارت در تعاملات اجتماعی و روابط بین فردی و بی تجربه هستند، از اینرو نیاز به نظارت و ساختار دارند. به شیوه استبدادی یا احترام به واسطه سلسله مراتب کاری بالاتر پاسخ مثبتی نمی دهند. آنها خودشان قهرمان خودشان هستند و رییس شان فقط وقتی قهرمان است که همه چیز درست پیش برود.
افراد این نسل تیم گرا هستند، میخواهند با افرادی قوی، شفاف و خلاق کار کنند و محیط کار تعاملی داشته باشند. انتظار دارند با آنها بسیار با احترام رفتار شود؛ ارزشمند دیده شوند و البته ترجیح می دهند با دوستانشان کار کنند.
آنچه آنها را انگیزه مند می سازد کارکردن با افراد خلاق و سرآمد در یک تیم و البته “تعداد روزهای تعطیل” است. از نظر آنها کار برای زندگی کردن است ، لذا برای آنها توازن بسیار مهم است . آنها به سادگی کاری را که توازن زندگی-کار آنها را به هم بزند ترک می کنند، به عبارتی از شکستن قوانین کوچک لذت می برند.
در مواجهه با کارکنان نسل Y باید ساختار منظم ارائه داد و البته چه بهتر اگر این ساختار کمی هم منعطف باشد. اهداف باید روشن و شفاف باشند . لازم است ساعت کاری منظم و البته باز هم قدری منعطف، باشد. برای انجام هر کاری ، میبایستی زمان و مهلت مشخص داشته باشند خیلی اهل دستور گرفتن و امر و نهی نیستند . عقاید و نظرات آنها باید شنیده شود و میبایستی با آنها گفت و کو کرد .
درست است که شما رییس هستید ولی به آنها به چشم شریک و دوست نگاه کنید نه زیردست و کارمند خود. افراد این نسل لازم دارند که مثبت واقع شوند و احساس مفید بودن کنند. (هر چند این موضوع در مورد نسلهای دیگر هم صادق می باشد.)
آنها دوست دارند که از محیط کار، همکاران و حتی مدیر خود لذت ببرند. در برخورد با این افراد کمی هم شوخ طبعی خود را به کار بگیرید. اگر خندان نیستند نگرانشان شوید، شاید لازم باشد که محل کار یا نوع کارشان را عوض کنید.
نسل Z
و اما خبر بد برای سالهای آتی کارفرمایان ورود نسل بعد از نسل Y یعنی نسل Z (متولدین سال 2000 میلادی تا کنون) به بازار کار خواهد بود، درست زمانی که کارفرمایان یاد می گیرند چگونه با نسل Y برخورد کنند با ورود نسل Z به بازار کار روبرو خواهند شد.
نسل Z که با نامهای نسل نت و نسل اینترنت شناخته می شوند معمولا فرزندان نسل X (یا احتمالا فرزندان بزرگسال ترین افراد نسل Y اول) هستند. افراد نسل Z نسل جهانی سازی هستند، نسل گوشی های هوشمند، نسل اپلیکیشن های فراوان، نسلی که از کودکی با فشردن دکمه کوچکی به حجم کثیری از اطلاعات دسترسی داشته اند. نسلی که دسترسی آنها به اطلاعات تکنولوژیکی حتی در کودکی به مراتب بیشتر از والدین آنهاست. نسلی که در دنیای هرج و مرج و پر تنش کنونی به دنیا آمده اند اما از رفاهیات کم نظیری در مقایسه با نسلهای گذشته برخوردار بوده اند. بسیاری از افراد این نسل حتی حوصله نوشتن یک عبارت چند کلمه ای را ندارند و استفاده اختصار کلمات برایشان متداول تر است (مثل س ، به جای سلام ! ). این روش در مدتی بسیار کوتاه املای بسیاری از کلمات را تغییر داده اند.
نسل Z نسل پیام کوتاه، یوتیوب، و شبکه های اجتماعی است ، نسل Over Load شده با اطلاعاتی که نمی توانند تشخیص بدهند کدام صحیح است کدام خیر. نسلی که با تهدید روباتها روبرو هستند و شاید به نیروی کارشان هر روز کمتر نیاز باشد زیرا روباتها جای آنها را خواهند گرفت. نسلی که حدود 5 سال آینده وارد بازار کار خواهند شد. کارفرمایان و سازمانها باید منتظر رویارویی با چالشی بزرگتر باشند. وقتی با کارکنانی سروکار داریم که شباهتی به کارکنان قدیمی ندارند. بدیهی است با سازمانهایی سروکار خواهیم داشت که هیچ شباهتی به سازمانهای گذشته ندارند.
هر نسلی تصویر مشخصی از ساعت کار، توازن کار- زندگی، دورکاری، ارتباطات و دریافت بازخورد دارد. سیاست منابع انسانی/ فسلفه مشترک، افزایش تصمیم گیریهای جمعی و توسعه برنامه های آموزشی داخلی با تمرکز بر تفاوتها می تواند برای غلبه بر تضاد نسلها در سازمان موثر باشد. در واقع همه اینها روشهایی برای ایجاد ارتباط درست بین نسلهاست4.