عدم مشارکت منابع انسانی در استراتژی، برای کسبوکار مضر است. امروزه، رهبران ارشد منابع انسانی با اتخاذ تصمیمات دادهمحور و همسو با اهداف تجاری، درآمدزایی میکنند، ریسک را کاهش میدهند و آینده کار را تغییر میدهند. واضح است که اکنون زمان آن رسیده است که نقش منابع انسانی به عنوان یک شریک استراتژیک تثبیت شود.
منابع انسانی به عنوان یک شریک استراتژیک صرفاً یک عبارت جذاب تجاری نیست؛ بلکه یک نقش اساسی برای شرکتهایی است که میخواهند در رقابت باقی بمانند. در پرتو تحول هوش مصنوعی در منابع انسانی، کمبود مهارتهای دیجیتال، تغییر انتظارات کارکنان و سایر تحولات بازار، منابع انسانی باید از یک نقش اداری خارج شده و به یک نقش استراتژیک تبدیل شود که تأثیر مستقیمی بر کسبوکار دارد.
به عنوان یک رهبر منابع انسانی، چگونه میتوانید به این مهم دست یابید؟ این مقاله گامهای عملی مورد نیاز برای تبدیل منابع انسانی به یک شریک استراتژیک، مثالهای مرتبط برای راهنمایی شما و راهحلهایی برای تبدیل منابع انسانی استراتژیک به یک بخش کلیدی در سازمانتان را بررسی میکند.
برای شرکت در دوره مدیریت استراتژیک منابع انسانی کلیک نمایید.
نکات کلیدی
- منابع انسانی استراتژیک، استراتژی نیروی انسانی را با اهداف تجاری همسو میکند تا نتایج قابل اندازهگیری ایجاد کند.
- متخصصان منابع انسانی باید به شرکای تجاری استراتژیک تبدیل شوند و نه تنها در اجرا، بلکه در برنامهریزی نیز مشارکت کنند.
- تأثیرات کلیدی بر کسبوکار شامل ملاحظات درآمدی، کنترل هزینه، کاهش ریسک و افزایش چابکی است.
- شناسایی و غلبه بر موانع رایج مانند سیلوهای داده و شکافهای مهارتی برای موفقیت منابع انسانی استراتژیک حیاتی است.
منابع انسانی استراتژیک چیست؟
منابع انسانی استراتژیک (Strategic HR) رویهای است برای همسو کردن نیروی انسانی، ساختارها و فرهنگ سازمان با اهداف بلندمدت کسبوکار. این به معنای طراحی و اجرای برنامههای منابع انسانی است که رشد را هدایت میکنند، حاشیهی سود را بهبود میبخشند، ریسک را کاهش میدهند و از انعطافپذیری پشتیبانی میکنند. این رویکرد در مقایسه با منابع انسانی سنتی که معمولاً منفعلتر و عملیاتیتر است، آیندهنگرتر و متمرکز بر کسبوکار است.
به عبارت دیگر، منابع انسانی به یک شریک در شکلدهی استراتژی شرکت تبدیل میشود، نه فقط یک واحد اداری که صرفاً وظایف روتین را انجام میدهد. تیمهای منابع انسانی استراتژیک میدانند که کسبوکار چگونه درآمد کسب میکند، نیازهای آتی نیروی کار را پیشبینی میکنند، ذهنیت منابع انسانی دادهمحور را اتخاذ میکنند و به رهبران کمک میکنند تا استراتژی را از طریق نیروی انسانی خود اجرا کنند.
منابع انسانی استراتژیک همچنین در چرخههای برنامهریزی چند فصلی کار میکند و عمیقاً با برنامهریزیهای سالانه و فصلی شرکت یکپارچه میشود. این نقش فراتر از جذب استعداد است و همه چیز از طراحی سازمانی گرفته تا فرهنگ و مدیریت ریسک را در بر میگیرد.
«منابع انسانی به عنوان شریک تجاری استراتژیک» در عمل به چه معناست؟
«منابع انسانی به عنوان شریک تجاری استراتژیک» به این معناست که منابع انسانی به طور فعال در تصمیمگیریها مشارکت دارد و به صورت پیشگیرانه برنامههای کسبوکار را شکل داده و هدایت میکند. این مشارکت در عمل به این صورت است:
۱. مشارکت در تعیین استراتژی
تیمهای منابع انسانی استراتژیک با رهبران کسبوکار در طول چرخههای برنامهریزی سالانه و فصلی همکاری میکنند و بینشهایی در مورد عرضه و تقاضای استعداد، برنامهریزی نیروی کار و جانشین پروری، و مهارتهای مورد نیاز برای دستیابی به اهداف کسبوکار ارائه میدهند. شرکای استراتژیک منابع انسانی، مصالحهها (Trade-offs) را شکل میدهند، ریسکها را آشکار میکنند و گزینههای نیروی کار را برای موفقیت کسبوکار پیشنهاد میدهند.
۲. تسلط بر اهرمهای کسبوکار
شرکای تجاری منابع انسانی (HRBPs) باید درک کنند که شرکت چگونه درآمد ایجاد و بودجه تخصیص میدهد و کار چگونه انجام میشود. این شامل محرکهای درآمدی، اجزای هزینه، معیارهای بهرهوری، ریسکهای انطباق فعلی و ریسکهای بازارهای جدید است. HRBPها را به عنوان مشاورانی در نظر بگیرید که تصمیمات استعدادیابی را با دادهها هدایت میکنند. این امر باعث ایجاد اعتبار در نزد رهبری و پیوند سرمایهگذاریهای نیروی انسانی با بازده مالی میشود.
۳. استفاده از تحلیل دادههای نیروی انسانی (People Analytics) برای هدایت تصمیمات
این تحلیلها شامل مقایسه نرخ جذب با پیشبینیهای درآمدی، مدلهای ریسک فرسایش شغلی (Attrition) برای نقشهای با تأثیر بالا، و موجودی مهارتها مرتبط با استراتژی محصول است. دادهها به منابع انسانی کمک میکنند تا اعتبار کسب کند، توصیههای معقولی ارائه دهد و همسویی را هدایت کند. تیمهای مدرن، داشبوردهای زنده را با رهبران شرکت به اشتراک میگذارند – نه فقط صفحات گسترده داخلی – تا تصمیمات سریعتر و هماهنگتر شوند.
۴. توسعه یک مدل عملیاتی یکپارچه در منابع انسانی
منابع انسانی استراتژیک زمانی کار میکند که این واحد به عنوان یک سیستم متصل عمل کند. مراکز تعالی (CoEs) برنامهها را طراحی میکنند، HRBPها آنها را به تأثیر تجاری تبدیل میکنند، و عملیات منابع انسانی تحویل مقیاسپذیر و سازگار را پشتیبانی میکند. این به منابع انسانی اجازه میدهد تا سریع حرکت کند، متمرکز بماند و ارزش تجاری خود را اثبات کند. همچنین تضمین میکند که هر حوزه منابع انسانی از یک دستورالعمل مشترک پیروی میکند.
برای مطالعه مقاله “نحوه ایجاد یک طرح مدیریت استراتژیک منابع انسانی” کلیک نمایید.
چرا منابع انسانی استراتژیک اکنون اهمیت دارد؟
چندین «روند کلان» وجود دارد که نیاز به منابع انسانی استراتژیک را تسریع میبخشد، از جمله:
هوش مصنوعی و اتوماسیون در منابع انسانی: فناوریهای جدید به سرعت در حال تغییر نقشها، گردش کار و الزامات مهارتی هستند؛ کسبوکارها باید سازگار شوند یا خطر عقبماندن را بپذیرند.
کمبود استعداد: یافتن و حفظ بااستعدادترین و مناسبترین افراد اغلب دشوار است، بنابراین سازمانهای قوی باید نیازهای استعدادی خود را پیشبینی کرده و زودتر اقدام کنند.
پیچیدگی نظارتی: قوانین کار، حریم خصوصی دادهها، و الزامات تنوع، برابری و شمول (DEIB) از نظر دامنه و نظارت در حال افزایش است.
کار توزیعشده: مدلهای کاری جدید، مستلزم روشهای نوینی برای طراحی تیمها، مدیریت عملکرد و ساخت فرهنگ سازمانی هستند.
علاوه بر روندهای فوق، سازمانها باید انتظارات رو به رشد کارکنان، چالشهای اقتصادی، و سرعت بالای تحول دیجیتال را نیز در نظر بگیرند. واضح است که دستورالعملهای قدیمی منابع انسانی دیگر کافی نیست و منابع انسانی استراتژیک نه یک اختیار، بلکه یک اصل بنیادی برای تابآوری و رشد شرکت است.
چرا منابع انسانی باید یک شریک استراتژیک باشد؟
برای پاسخ به این سؤال، بیایید تأثیر منابع انسانی را به عباراتی ترجمه کنیم که برای تیم اجرایی شما جذاب باشد:
رشد درآمد: استخدام سریعتر در نقشهای فروش و مهندسی، درآمد و سود را تسریع میکند. همسویی مهارتها از توسعه محصول جدید و ورود به بازار پشتیبانی میکند، در حالی که توانمندسازی مؤثر، بهرهوری فروش را افزایش میدهد. برنامهریزی استراتژیک نیروی کار به این معنی است که هنگام عرضه محصول، برای استخدام دستپاچه نمیشوید، زیرا قبلاً خط لوله استعدادی قوی ایجاد کردهاید.
کنترل هزینه: برنامهریزی هوشمند نیروی کار، هزینههای اضافه کاری، تسویه حساب و نیروی کار موقت را کاهش میدهد، در حالی که کاهش فرسایش شغلی در نقشهای با تأثیر بالا، هزینههای جایگزینی را پایین میآورد و ثبات را ارتقا میدهد. علاوه بر این، طراحی سازمانی (OD) قوی، لایهها را کاهش میدهد، دامنه کار را افزایش میدهد و از تکرار وظایف جلوگیری میکند. وقتی منابع انسانی مدلسازی نیروی کار را در کنار مالی به عهده میگیرد، غافلگیریهای پرهزینه کاهش و کارایی افزایش مییابد.
کاهش ریسک: این امر مستلزم پیشبینی و کاهش ریسکهای انطباق (قوانین کار، دستورات DEIB) و گنجاندن حریم خصوصی دادهها، برنامههای ایمنی و روابط کارکنان در برنامهریزی و آمادگی عملیاتی است. مشارکت منابع انسانی در برنامهریزی به این معنی است که شرکت شما با ریسک مواجه *نمیشود*، بلکه برای آن برنامهریزی میکند.
نوآوری و چابکی: نگاشت مهارتهای نیروی کار از انعطافپذیری و سازگاری پشتیبانی میکند، در حالی که برنامههای تحرک داخلی، استفاده از منابع را در پروژههای حیاتی بهینه میکند، و تیمهای چندوظیفهای، ورود به بازار را افزایش میدهند. این چابکی به ویژه در طول ادغامها و اکتسابها (M&A)، رکودهای تجاری یا تغییرات عمده در تقاضای مشتری بسیار مفید است و به کسبوکار کمک میکند تا بدون ایجاد اختلال، پایدار بماند.
فرهنگ و عملکرد: یک فرهنگ سازمانی قوی، توانمندساز کسبوکار است، به ویژه در دورههای رشد یا تحول. این فرهنگ، اهداف واضح، مدیران مؤثر و سیستمهای بازخوردی را قادر میسازد که اجرای استراتژی را هدایت میکنند. همچنین، یک فرهنگ سازمانی سالم به کسبوکار اجازه میدهد تا در زمینههایی مانند نرخ حفظ کارکنان، تعامل و حتی سود کلی از رقبای خود پیشی بگیرد.
۷ چالش کلیدی و راهحلهای عملی
حتی تیمهای منابع انسانی با عملکرد بالا نیز هنگام گذار به یک نقش استراتژیک با موانعی روبرو میشوند. در اینجا رایجترین چالشهایی که با آنها مواجه خواهید شد و نحوه رسیدگی به آنها آمده است:
چالش | راهحل |
اعتبار محدود نزد رهبران کسبوکار | آموزش HRBPها در امور مالی کسبوکار و الزام به ارائه پیشنهادات دادهمحور که شامل ROI و تحلیل ریسک باشد. |
دادهها و سیستمهای پراکنده | ایجاد یک داشبورد متمرکز با تعاریف مشترکی که هم امور مالی و هم منابع انسانی بتوانند از آن استفاده کنند. |
راهحلهای واکنشی | گره زدن برنامهریزی استعدادی به اهداف و نتایج کلیدی کسبوکار (OKRs) و استفاده از *شاخصهای پیشرو* مانند نرخ پذیرش پیشنهاد شغلی. |
انگیزههای ناهماهنگ | همسو کردن پاداشهای مدیران اجرایی و مدیران میانی با نتایج استعدادیابی، مانند حفظ کارکنان و جابجاییهای داخلی. |
مقاومت در برابر تغییر | اجرای ابتکارات منابع انسانی به عنوان *برنامههای تغییر* با حامیان (Sponsors)، نقاط عطف و حلقههای بازخورد مشخص. |
شکافهای توانمندی | ارتقاء مهارت منابع انسانی در تحلیل دادهها، طراحی سازمانی و برنامهریزی نیروی کار، و استخدام یا توسعه HRBPهای استراتژیک. |
فشار کوتاهمدت | ترکیب دستاوردهای سریع (مثلاً کاهش هزینههای جذب خارجی) با اقدامات بلندمدت، مانند ارزیابیهای مهارتی در سطح شرکت. |
غلبه بر این چالشها اغلب نیازمند تغییر طرز فکر از «آنچه منابع انسانی مالک آن است» به «نتایج تجاری که منابع انسانی بر آنها تأثیر میگذارد» است.
نقشه راه ۱۳ مرحلهای منابع انسانی به عنوان شریک استراتژیک
در اینجا یک نقشه راه ساختاریافته و ۱۳ مرحلهای برای تبدیل منابع انسانی به یک شریک استراتژیک ارائه شده است:
گام ۱: مدل کسبوکار را بیاموزید
طی ۱۲ تا ۲۴ ماه آینده، تصویر واضحی از نحوه کسب درآمد شرکت، نحوه صرف آن، و اینکه کدام محصولات، مشتریان و بازارها اهمیت بیشتری دارند، بسازید. در مرحله بعد، جلساتی را با بخشهای مالی، فروش، محصول و عملیات برنامهریزی کنید تا محرکهای درآمدی، ساختار هزینه و اقتصاد واحد (Unit Economics) را درک کنید. سپس این دانش را به پیامدهای منابع انسانی ترجمه کنید تا هر برنامه منابع انسانی به صورت مستقیم به صورتحساب سود و زیان (P&L) مرتبط شود.
گام ۲: یک سیستم برنامهریزی مشترک ایجاد کنید
برنامهریزی منابع انسانی را با برنامهریزی تجاری و مالی در همان چارچوب زمانی سالانه و فصلی و یک ریتم عملیاتی ماهانه برای تنظیمات سریع ادغام کنید. همچنین، مطمئن شوید که از یک تقویم مشترک، یک مجموعه از الگوهای برنامهریزی، و یک منبع واحد برای فرضیات استفاده میکنید. همزمان، نقاط بازبینی را همسو کنید تا برنامههای استخدام، بودجهها، و مدلهای ظرفیت همزمان با تغییر اهداف، زمانبندی محصولات یا شرایط بازار، بهروز شوند.
گام ۳: اهداف استراتژیک منابع انسانی را تعریف کنید
سه تا پنج هدف قابل اندازهگیری را تعیین کنید که مستقیماً از نتایج تجاری پشتیبانی میکنند، با مالکان و ضربالاجلهای مشخص. به عنوان مثال: «کاهش ۲۰ درصدی زمان آمادهبهکار شدن فروش برای پشتیبانی از اهداف ARR سهماهه اول» یا «افزایش نرخ حفظ مهندسان به ۹۲٪ در نقشهای حیاتی تا پایان سال». هر هدف را به یک خط مبنا، تأثیر پیشبینیشده بر درآمد یا هزینه، و مجموعهای کوچک از شاخصهای پیشرو گره بزنید. این امر به رهبران و سایر ذینفعان کلیدی اجازه میدهد تا پیشرفت را به وضوح هر ماه مشاهده و ارزیابی کنند.
گام ۴: نقشهای حیاتی را اولویتبندی کنید
نقشهایی را شناسایی کنید که بیشترین تأثیر را بر درآمد، نوآوری، تجربه مشتری یا ریسک انطباق دارند، سپس منابع جذب، توسعه و حفظ را ابتدا به سمت آن نقشها هدایت کنید. در عین حال، یک نقشه حرارتی (Heat Map) ایجاد کنید که عرضه، تقاضا، زمان پر شدن، تنوع عملکرد و پوشش پشتیبان برای هر نقش حیاتی را نشان دهد. از این نقشه برای راهنمایی مصالحهها در زمانی که بودجه محدود است یا زمانبندیها تغییر میکنند، استفاده کنید.
گام ۵: یک نقشه مهارتی ایجاد کنید
قابلیتهای فعلی را در برابر نیازهای آتی بر اساس کارکرد و سطح نقش ترسیم کنید، سپس هر نقش را به مهارتهای ضروری، مهارتهای جانبی و مهارتهای نوظهور مرتبط با نقشه راه محصول و بازار تقسیم کنید. از این نقشه برای تصمیمگیری در مورد اینکه آیا باید خرید (استخدام)، ساخت (آموزش)، قرض گرفتن (قرارداد) یا ربات (اتوماسیون) را انتخاب کنید و همچنین برای طراحی مسیرهای یادگیری هدفمند و جابجاییهای شغلی که شکافها را در سریعترین مسیر پر میکنند، استفاده کنید.
گام ۶: سازمان را طراحی کنید
ساختار، دامنههای نظارت (Spans)، لایهها، حقوق تصمیمگیری و رابطها را همسو کنید تا سازمان بتواند با سرعت کسبوکار همراه شود. جایی که سرعت اهمیت دارد، تیمها را کوچک نگه دارید، جابجاییها را به حداقل برسانید و به وضوح تعریف کنید که چه کسی باید تصمیم بگیرد تا از گلوگاهها جلوگیری شود. علاوه بر این، اصول عملیاتی – تناوب جلسات، مسیرهای تشدید و آیینهای بین کارکردی – را مستند کنید تا از اجرای سازگار و مسئولیتپذیر اطمینان حاصل شود.
گام ۷: نیروی کار را برنامهریزی کنید
برنامههای استخدام و ظرفیت ۱۲ تا ۱۸ ماهه را در چارچوب سناریوهای متعدد (پایه، صعودی، نزولی) با نقاط ماشهای ایجاد کنید که استخدام را اضافه یا متوقف میکنند. مطمئن شوید که ترکیبی از کارمندان تمام وقت (FTE)، پیمانکاران، گزینههای نزدیک یا دور از ساحل (Nearshore/Offshore) و اتوماسیون را لحاظ میکنید. سپس، برنامههای حجمی را با معیارهای سلامت خط لوله (مانند زمان تا لیست نهایی، پذیرش پیشنهاد و زمان شروع) جفت کنید تا بتوانید زودتر تنظیمات لازم را انجام دهید، قبل از اینکه اهداف دچار لغزش شوند.
گام ۸: رهبری و مدیران را تقویت کنید
ابزارهای ساده و کاربردی را برای مربیگری، بازخورد و گفتگوهای عملکردی به رهبران بدهید و اثربخشی مدیران را به صورت فصلی اندازهگیری کنید. بر روی چند رفتار کلیدی تمرکز کنید که نتایج را هدایت میکنند، مانند وضوح هدف، بررسیهای هفتگی، تقدیر بهموقع، و پشتیبانی سریع برای موانع. همچنین، توسعه مدیران را به نتایج تیمی، مانند تعامل کارکنان، حفظ در نقشهای حیاتی و زمان رسیدن به بهرهوری مرتبط کنید.
گام ۹: پاداشها را با نتایج همسو کنید
برنامههای جبران خسارت، انگیزشی و تقدیر از کارکنان سازمان را ارزیابی کنید، سپس تغییرات لازم را برای اطمینان از اینکه این برنامهها رفتارهای و نتایجی را که کسبوکار اکنون به آن نیاز دارد، تقویت میکنند، اعمال نمایید. محدودههای پرداخت را با بازار کالیبره کنید، از عدالت داخلی اطمینان حاصل کنید، و پرداخت متغیر را برای پاداش دادن به تأثیر در نقشهای حیاتی طراحی کنید. اهرمهای غیرنقدی (مانند فرصتهای رشد، پروژههای قابل مشاهده و کار منعطف) را اضافه کنید تا بسته مزایای کل شرکت، استعداد مناسب را جذب و حفظ کند.
گام ۱۰: تحلیل دادههای نیروی انسانی را استانداردسازی کنید
مجموعهای کوچک و ثابت از شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) (مانند کیفیت استخدام، زمان رسیدن به بهرهوری، حفظ نقشهای حیاتی، نرخ تحرک داخلی و اثربخشی مدیر) را تعریف کنید و آنها را بر اساس یک ریتم ثابت ماهانه یا فصلی بررسی کنید. در مرحله بعد، از تعاریف سازگار و یک داشبورد واحد مشترک با مدیران اجرایی استفاده کنید. روندها، دلایل ریشهای و اقدامات توصیه شده را برجسته کنید، نه فقط دادهها را، تا رهبران بتوانند به سرعت تصمیم بگیرند و عمل کنند.
گام ۱۱: از تحرک داخلی حمایت کنید
موانع سیاستها و فرآیندها را که جابجایی نقشهای داخلی را کُند میکنند، برطرف کنید. در عین حال، نقشهای باز را به صورت داخلی منتشر کنید، قوانین صلاحیت را استانداردسازی کنید و اهداف سطح خدمات را برای جابجاییهای داخلی در نقشهای حیاتی تعیین کنید. همچنین باید مدیران را برای برنامهریزی خطوط لوله جانشین پروری مجهز کنید و به طور مداوم برای توسعه و انتقال استعداد به آنها پاداش دهید. فراموش نکنید که سرعت تحرک و تأثیر تجاری استقرار سریعتر مجدد را پیگیری کنید.
گام ۱۲: تغییر را مانند یک پروژه مدیریت کنید
با هر ابتکار مهم منابع انسانی به عنوان یک برنامه تغییر رسمی با یک حامی اجرایی (Executive Sponsor) معرفیشده، دامنه مشخص، معیارهای موفقیت، ارزیابی ریسک و برنامه ارتباطی رفتار کنید. از یک نقشه راه ساده با نقاط عطف، مالکان و تاریخها استفاده کنید و بهروزرسانیهای وضعیت را در همان قالبی که توسط محصول یا عملیات استفاده میشود، به اشتراک بگذارید. در هر مرحله بازخورد جمعآوری کنید و برای حفظ نرخ پذیرش بالا، به سرعت تنظیمات لازم را انجام دهید.
گام ۱۳: تأثیر را اطلاعرسانی کنید
کار منابع انسانی را به زبان و نتایج تجاری که رهبران به راحتی درک میکنند و به آنها اهمیت میدهند (شامل درآمد، حاشیه سود، ریسک، سرعت و تأثیر بر مشتری)، ترجمه کنید. برای هر ابتکار، خط مبنا، مداخله، نتایج قابل اندازهگیری و تأثیرات مالی یا عملیاتی را نشان دهید. بهروزرسانیهای بصری و سریع را در انجمنهای اجرایی به اشتراک بگذارید و با برجسته کردن درسهای آموخته شده و اقدامات بعدی، حلقه بازخورد را کامل کنید.
چگونه برنامهریزی منابع انسانی استراتژیک را بهینه کنیم؟
هنگامی که فرآیند را آغاز کردید، در اینجا نحوه حفظ شتاب آمده است:
از معیارهای مشترک استفاده کنید: بر روی مجموعهای کوچک از تعاریف و شاخصهای کلیدی عملکرد که توسط منابع انسانی، مالی و کسبوکار استفاده میشود (مانند تعداد نیروی کار یا زمان رسیدن به بهرهوری) توافق کنید. آنها را در یک داشبورد قرار دهید تا همه دادههای یکسانی را ببینند، بحث و جدل کاهش یابد و تصمیمات سریعتر شوند.
شاخصهای پیشرو را پیگیری کنید: سیگنالهای اولیه را که نتایج را پیشبینی میکنند، نظارت کنید (مانند سلامت خط لوله، نرخ پذیرش پیشنهاد، تکمیل نقاط عطف آنبوردینگ). این امر به شما زمان میدهد تا قبل از لغزش اهداف، مسیر را اصلاح کنید.
از برنامهریزی سناریویی استفاده کنید: برای موارد پایه، صعودی و نزولی برنامهریزی کنید. هر سناریو را به محرکهای واضح (مانند تاریخ عرضه محصول) و اقدامات از پیش تأیید شده مانند توقف استخدام یا جابجاییهای داخلی گره بزنید. این امر منابع انسانی را پاسخگو نگه میدارد بدون اینکه برای اقدام دستپاچه شود.
بررسیهای سهماهه برگزار کنید: یک بررسی کسبوکار ساده و تکرارشونده با منابع انسانی، مالی و رهبران خطوط عملیاتی برای مقایسه برنامه با واقعیت، بحث در مورد ریسکها و همسویی در مورد مراحل بعدی اجرا کنید. هر بار از قالب دِک مشابهی استفاده کنید تا روندها واضح و پیگیریها آسان باشد.
یک طرز فکر محصول را اتخاذ کنید:با برنامههای منابع انسانی مانند محصولات با مشتریان تعریف شده، بیانیههای مشکل، نقشههای راه و معیارهای موفقیت رفتار کنید. آنها را در افزایشهای کوچک ارائه دهید، بازخورد کاربر را جمعآوری کنید و تکرار نمایید. این امر پذیرش و تأثیر تجاری را بهبود میبخشد.
سیاستها را مختصر و قابل درک نگه دارید: سیاستها را به زبان ساده بنویسید، آنها را مختصر نگه دارید، مثالهای مرتبط را در بر بگیرید و یک خلاصه یک صفحهای بنویسید. سیاستهای ساده، سردرگمی را کاهش داده و به نوبه خود، تیکتهای پشتیبانی را کاهش میدهند.
در توانمندی مدیران سرمایهگذاری کنید:ابزارهای عملی را برای تعیین هدف، بازخورد و مربیگری به مدیران بدهید و اثربخشی آنها را اندازهگیری کنید. توسعه مدیر را به نتایج تیمی مانند تعامل، حفظ در نقشهای حیاتی و کیفیت عملکرد گره بزنید.
یادگیری را به کار متصل کنید: آموزش را به وظایف و پروژههای واقعی پیوند دهید. از مأموریتهای حین کار، مربیگری همتا به همتا، و منابع بهموقع که از اولویتهای فعلی پشتیبانی میکنند، استفاده کنید. سپس، پیگیری کنید که آیا مهارتهای جدید در خروجیها (Deliverables) مورد استفاده قرار میگیرند، نه فقط در تکمیل دورهها.
زمان تا ارزش (Time to Value) را اندازهگیری کنید: برای هر ابتکار منابع انسانی، اولین لحظهای را که مزیت قابل اندازهگیری ارائه میدهد (مانند کاهش زمان آمادهبهکار شدن) تعریف کنید و پیگیری کنید که چقدر طول میکشد تا به آن دست یابید. کوتاه کردن زمان تا ارزش، اعتبار ایجاد میکند و ظرفیت را برای اولویت بعدی آزاد میسازد.
با دادهها داستان بگویید: نمودارها را با یک روایت واضح جفت کنید – خط مبنا، چه چیزی تغییر کرد، نتیجه و تأثیر تجاری بر درآمد، هزینه، ریسک یا سرعت. تصاویر را ساده نگه دارید و با یک درخواست مشخص، مانند تأیید یک طرح یا حذف یک مانع، به پایان برسانید.
منابع انسانی به عنوان یک شریک استراتژیک تنها در مورد گرفتن یک صندلی در میز تصمیمگیری نیست – بلکه در مورد مالکیت یک صدا در آینده کسبوکار است. رهبران منابع انسانی میتوانند با همسو کردن استراتژیهای استعدادی با اهداف درآمدی، فشارهای هزینه و تقاضاهای نوآوری، منابع انسانی را از یک واحد پشتیبانی به یک محرک اصلی کسبوکار تبدیل کنند.
اگرچه این تغییر یک شبه اتفاق نمیافتد، اما گامها واضح هستند: کسبوکار را بیاموزید، از دادهها استفاده کنید، نقشهای با تأثیر بالا را اولویتبندی کنید، از قبل برنامهریزی کنید و از زبانی استفاده کنید که تیم اجرایی شما درک میکند. آینده موفقیت کسبوکار در استراتژی نیروی انسانی نهفته است و هیچ کس بهتر از منابع انسانی برای هدایت آن در موقعیت مناسبی قرار ندارد.
